-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 22:02
سلام دوستان تشکر از همه ی دوستانی که بیادم بودن و برام پیام گذاشتن دلیل نبودن من تلاش برای عبور از صد کنکور ارشد بود و خدارو شکر تونستم رشته ای که دوست داشتم رو قبول بشم برای همه آرزوی موفقیت میکنم
-
غنیمت
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 10:16
رجب پرواز روح تا ملکون اعلی ز کنج دریچه قلبم
-
اسطوره ی استقامت پدر
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 13:31
پدر یعنی در خود شکستن بی صدا بی خورده شیشه پدر یعنی تکیه گاه که فرزندم، من هستم، ترس نه پدر یعنی فرزندم زندگی یعنی تجربه پدر یعنی عرق جبین بی منت پدر یعنی دوستت دارم با جان و دل سیزده رجب بر تمام شیعیان مبارک
-
فراموش شده
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 23:55
ذهنم رو ورق می زنم نوشته های خط خورده ورق میزنم خط خوردگی با مداد سیاه تیره ورق میزنم ورق میزنم ورق میزنم آه خسته شدم کجایید ورقهای سفید می خوام یه خاطره بنویسم خاطره ی شیرین! ورقی نیست که بنویسم بی خیال فراموشم شد
-
هیاهو
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 11:51
خدایا یه امید جدید یه آرزوی جدید در پناه تو میروم خدایا کمکم کن مقابل امواج ایستادم میبینم امواج را از دور خدایا قایقی انتظار انتظار انتظار هراس مقاومت مقاومت مقاومت میروم اما یک دنیای جدید پرهیاهو نا شناخته
-
دوباره
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 16:49
درس و مطالعه و تحصیل دفتر و مداد و کتاب امتحان و پرسش و آزمون کلاس و مدرسه و دانشگاه معلم ودبیر و استاد کنکور و کنکور و کنکور هفت ماه انتظار مجاز بدون قبولی تلاشی دوباره برای پنج ماه دیگه هفت ماه انتظار بدون سود پنج ماه فرصت مطالعه چه فرصت ناعادلانه
-
عید
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1390 10:18
شکر وصد هزار شکر درک کردیم ماه خدا باشد که بازرسیم به این روز و این شب ها چه زود از دعای سحر به نماز عید فطر رسیدیم صد حیف که آن رفت وصد شکر که این آمد
-
گذشت
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 12:43
گذشت وچه زود گذشت قدر دونستیم؟ یک سال باید صبر کرد آیا هستیم؟ شب قدر امسال هم تموم شد انشاءالله همه فیض برده باشیم وگناهامون بخشیده شده باشن
-
یتیم
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 17:17
کوفه یتیم بابا نوازش می کند دیگر نیست آه اشک خونین یتیمان امان از دل زینب فزت ورب الکعبه
-
لیاقت؟
شنبه 29 مردادماه سال 1390 09:38
الغوث الغوث خلصنا من النار یارب دیشب دلا ابری بود ابر سیاه آسمون من هم ابر بود ابر سیاه منتظر طوفانی شاید بارانی آید الغوث الغوث میبارد سرد وگرم دوست دارم باران الهی آمدم با چشم گریان آمدم دریاب لیاقت هست؟
-
پاییز شهر ما
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 23:15
هوهوی باد خش خش برگ ها سبزه های خشکیده بید لرزان برگ های زرد ونارنجی غار غار کلاغ ها پاییز تو کتابها . . . شهر ما پاییز نداره برگ قرمز ونارنجی نداره صدای کلاغ وغارغار نمیاد خش خش برگ ها نداره شهر ما تابستون وزمستونه تابستوناش خرما پزون زمستوناش دونه درشت بارون برگهاش همیشه سبزن بیداش نمیلرزن شهر ما پاییز نداره برگ...
-
یا رب ارحم
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 15:22
یارب ارحم لمن راس ماله الرجاء وسلاحه البکاء خدایا خودت کمکم کن می خوام این ماه رمضان بهترین ماه رمضانم بشه من توبه کنم وتو منو ببخشی الهی العفو
-
بنا
شنبه 22 مردادماه سال 1390 15:08
ازسنگهایی که به طرف ما پرتاب می شود بنای محکم بسازیم
-
طوفان
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 22:37
شب بود دریا طوفانی امواج پی در پی می آمدند قد علم میکردند مشت های محکم را به ساحل می کوبیدند سنگ های ساحل خواسته و ناخواسته متحمل ضربه ها بودند سنگ های پیر طاقت نمی آوردند از درون و برون خرد می شدند سنگ های جوان مغرورانه رو به مشت ها می ایستادند ضربه ها را با جان و دل می خریدند ماهی ها از ترس امواج و طوفان به اعماق...
-
خوشی
شنبه 15 مردادماه سال 1390 08:10
عمر میگذره وما ٬رنگ پیری را ندیده در جوانی مرده ایم٬ تو این زمونه سخته ته دل رو خوش کرد خوشی ها همه زود گذرن به ته دل نرسیده ازبین میرن چه سخته آدم با دست خودش رشته ی محبت رو باز کنه ببره بسوزونه اثری نزاره از درون ته دل این رشته محکمه اما از برون اثری ازش نمیمونه تا از درون وبرون یکی بشه چه به حال و روزآدم میاد
-
جبران
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 07:54
چه سود از پشیمانی چه سود گفته ها گفته شد قلب ها شکسه شد چه سود از پشیمانی چراعاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی عاقل
-
آسمان
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 08:18
آسمان در انتظار من در غفلت فرصت ها گذری کیست که قدر این فرصت را بداند دوست دارم آسمان را آبیش صافیش وگاهی ابریش آسمان در انظار گاه می بارد وگاه من تنها نظاره گر دوست دارم باران را زیر باران راه رفتن دوست دارم آبیش را رنگ صداقت رنگ شادیش را دوست دارم ابریش را حمایت و سایه اش را دوست دارم آسمان را
-
میلاد
شنبه 25 تیرماه سال 1390 08:12
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی آسمان وزمین درقص وشادیند امروز میلاد یگانه منجی عالم است امروز دل غم دیده ی ما زغصه فارغ است امروز میلاد یگانه منجی عالم است امروز آقا جون بیایید دل سیاه وتار زده ی مارا نورانی کنید سخت در انتظاریم
-
باران
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 07:36
دیشب باران بارید آسمان گویی دل پری داشت اما شب هنگام که شهر در خواب خوش است آهسته بدون هق هق اشک هایش را که از اعماق قلب خونینش بیرون آمده بر روی دست های سبز تشنه می ریخت و بارید وبارید.... صبح شد آسمان ابرهایش را کنار زد گنجشک ها جیک جیک کنان کنار گودال های آب آب باران لب تشنه ی خود را سیراب میکردند گلها خوش بو تر از...
-
بیداری
یکشنبه 19 تیرماه سال 1390 08:03
از کجا وبه کجا بهر چه آمدیم از اینجا خواهیم رفت چه وقت وچگونه این رفت وآمدها... خوابیم یابیدار خوشا بحال بیداران خفتگان را باید ندایی داد رفتند وما... بارالها ! بیداری عطایم فرما