توتیا

بنام یکتای بی همتا

توتیا

بنام یکتای بی همتا

باران

دیشب باران بارید 

آسمان گویی دل پری داشت 

اما 

شب هنگام که 

شهر در خواب خوش است 

آهسته 

بدون هق هق 

اشک هایش را 

که از اعماق قلب خونینش 

بیرون آمده 

بر روی دست های سبز تشنه می ریخت  

و

بارید وبارید....  

 

 

 صبح شد 

 آسمان ابرهایش را کنار زد 

گنجشک ها  

جیک جیک کنان 

کنار گودال های آب 

آب باران 

 لب تشنه ی خود را 

سیراب میکردند 

گلها خوش بو تر از همیشه 

کنار سبزه های جوان  

به رقص باد درآمدند  

آسمان از آن بالا بیننده ی شادیشان بود 

وآفتابش را تابانترازهمیشه 

درپهنای سینه ی خود جای داد

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدحسین سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 http://sormedan.blogsky.com

خوش به حال آسمان

ریحانه چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:48 http://nilgon.blogsky.com

صحنه ای زیبا ساخته ای
رنگهای قلمت پر احساسند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد