الغوث الغوث خلصنا من النار یارب
دیشب دلا ابری بود
ابر سیاه
آسمون من هم ابر بود
ابر سیاه
منتظر
طوفانی شاید
بارانی آید
الغوث الغوث
میبارد
سرد وگرم
دوست دارم
باران
الهی
آمدم
با چشم گریان
آمدم
دریاب
لیاقت
هست؟
هوهوی باد
خش خش برگ ها
سبزه های خشکیده
بید لرزان
برگ های زرد ونارنجی
غار غار کلاغ ها
پاییز تو کتابها
.
.
.
شهر ما پاییز نداره
برگ قرمز ونارنجی نداره
صدای کلاغ وغارغار نمیاد
خش خش برگ ها نداره
شهر ما تابستون وزمستونه
تابستوناش خرما پزون
زمستوناش دونه درشت بارون
برگهاش همیشه سبزن
بیداش نمیلرزن
شهر ما پاییز نداره
برگ قرمز ونارنجی نداره
یارب ارحم لمن راس ماله الرجاء وسلاحه البکاء
خدایا خودت کمکم کن
می خوام این ماه رمضان بهترین ماه رمضانم بشه
من توبه کنم وتو منو ببخشی
الهی العفو
ازسنگهایی که به طرف ما پرتاب می شود بنای محکم بسازیم